غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
دردِ احبا نمیبرم به اطبا
.
توی مترو کتاب دستم بود و بیاختیار از آتیش سوزوندنهای ابراهیم و خواهر برادرهاش، هر از چند گاهی لبخندی به لبهام میاومد. کمکم متوجه شدم نظر بغلدستیها بهم جلب شده! به همین خاطر سعی کردم خودم رو جمع کنم. توی چند صفحه بعد اما، بغض جای لبخند رو گرفت. خدا رو شکر این یکی نظر کسی رو جلب نکرد.
لبخند و بغض تا انتهای کتاب همراهم اومدن و گاهی فاصلهشون از همدیگه فقط چند خط بود و گاهی با هم هیچ فاصلهای نداشتن! و این لذت خوندن این کتاب رو دوچندان کرده بود.
شاید #کتاب_شهربانو برای من حس نوستالژیِ شوخیها و دعواها و عشق و محبت و دلسوزی خواهر برادری و صبر و مشقت یه مادر قهرمان رو داشت و خیلی جذاب بود و کمک میکرد راحت باهاش ارتباط برقرار کنم و تا انتها ازش لذت ببرم.
القصه؛ نثر ساده و روان و دلچسب این کتاب و تجربهی این زندگی واقعی رو از دست ندید.
. - #سعدی (علیه الرحمه) میفرماد
- #شهربانو به قلم #مریم_قربانزاده و توسط #نشر_ستاره_ها منتشر شده